ما اینجا تقریباً حسادت می کنیم که داستان سگسی جدید آن پیر منحرف را ببینیم، ...
.
ما اینجا تقریباً حسادت می کنیم که داستان سگسی جدید آن پیر منحرف را ببینیم، ...
ما در اینجا تقریباً حسادت می کنیم که ببینیم آن منحرف پیر، آلبرت، نوجوان را پس از یک نوجوان زیبا اغوا می کند. به عنوان مثال، او یک آب میوه خارق العاده را به تخت خود کشاند، معشوق پدربزرگ کوچک، سانی دایموند. او شیرین است با موهای طلایی اش که در دم اسبی بسته شده است، پوستش مانند ابریشم، بیدمشک تنگش مرطوب و خوشمزه است... و به زودی با داستان سگسی جدید پدربزرگ پرو، آلبرت، رابطه جنسی برقرار می کند.