نمی توانم از خیره شدن به نامادری زیبایش لورن داستانهای سکسیجدید دست بردارم
.
نمی توانم از خیره شدن به نامادری زیبایش لورن داستانهای سکسیجدید دست بردارم
وانا باردو به طور اتفاقی در راهرو قدم می زد، وقتی نامادری خود را دید، لورن ظاهراً نمی دانست که او روی تختش چه می کند. وانا پیشنهاد می داستانهای سکسیجدید دهد که به او آموزش دهد. در حالی که به لورن کمک می کرد، نمی توانست از خیره شدن به نامادری زیبایش دست بردارد، بدون اینکه بداند لورن نیز همین کار را می کند.