داغ نوجوان قرمز گربه تنگ او پر از تقدیر داغ. او را خم می داستان سکسی جدید ولما کند و محکم او را لعنت می کند. آوا در حالی که او پاهایش را تکان می داد، به احمق او انگشت زد. آنقدر آن را دوست داشت که می خواست عذاب او در اعماق وجودش منفجر شود. آوا پس از اینکه بار او از بیدمشک خارج شد، دراز کشید.